محل تبلیغات شما



 

 

زمانی که خانواده داشتم هزاران درد بود و حالا هم که خانواده ندارم باز هزاران درد

آن زمان در کنار خانواده ام حتی از کوچکترین حق طبیعی محروم بودم.حق تحصیل نداشتم.حق بیرون آمدن از خانه را نداشتم.حق اعتراض نداشتم .هیچ حقی نداشتم.تازه.خیلی شب ها گشنه سر بر بالین می گذاشتمو با فقر سر می کردم.فقر شدید محبت را هم از میان ما برده بود .

.

.

و حالا هم که خانواده ندارم درد را دارم ولی به گونه ای دیگر.

مهمترین درد من کمبود محبتی است که از پایه دارد مرا تخریب می کند.این حس درونی را صد بار کشتم ولی باز زنده می شود و خودش را نشان میدهد.و مرا به بیراهه ها می برد.بی کسی را شاید بتوانم یکی از بدترین درد های دنیا توصیف کنم.به کسی هم نمی توانم بگویم که دلیل رفتارهایم چیست.فقط از نظر دیگران من عجیبم.عجیب


در گذشته تصور می کردم خندیدن کار آسانی بوده و تنها مستم سوژه است ولی اکنون بر این باور نیستم

امروز به این نتیجه رسیده ام که غصه خوردن و غمناک بودن راحت است.گریه کردن راحت است.عزا گرفتن راحت است.چرا که کوچک که بودم با سوژه ای بی نمک می خندیدم و نه تنها لبم می خندید بلکه چشمانم و از همه مهم تر قلبم هم می خندید و شاد میشد.

و اما امروز.سوژه ها سخت مرا می خندانند و هنگاهی که لب به خنده می گشایم تنها و تنها لبم می خندد.چشمانم می گرید و قلبم نفس را بر من تحریم می کندزیرا چنان به درد می آید که حتی اکسیژن را از خونی که به سوی قلب می آید پس می زند و درونم می میرد

خب عجیب هم نیست.سالها زندگی کرده و غم را ده ها برابر بیشتر از شادی چشیده.بنابراین مزه ی شادی را درک نمی کند.

خب باز هم عجیب نیست.این دنیا قیامتی است پنهان.که ما در طبقه ی اول جهنم زندگی می کنیم و روی پل صراط قدم می نهیمپلی که برای ما جهنمیان خار دارد.ولیکن بهشتیان ثروتمند آن را سهل و آسان طی می کنند.به ما حرف های آزار دهنده میزنند و ما جهنمیان باید آن حرف ها را بشنویم و تحمل کنیم . 

بهشتیان ثروتند کاخ دارند ، اطرافشان را هزاران حوری پوشانده است،و هر چه بخواهند به راحتی بدست می آورند .فقط کافیست اراده کنندولی باز هم ما جهنمیان با تعدادی دیو و آدم های ترسناک سر و کار داریم که نمی توانیم از آنها رهایی یابیم.

تنها در صورتی نجات از این جهنم میسر است که خدا بخواهد و عذابت به پایان رسیده باشد.

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجموعه خاطرات بچه های جینگل